اشعار و ترانه های کامران پازیار.اشعار و بیوگرافی شاعران بنام پارسی،معرفی و حمایت از شاعران بنام پارسی

آمار مطالب

کل مطالب : 23
کل نظرات : 6

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 11
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 18
بازدید سال : 75
بازدید کلی : 4008

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان شعرکده و آدرس sherkadekamran.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 18
بازدید کل : 4008
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
<-Text2->

چاق شوید و چاق بمانید

8   الی   12  کیلوگرم در یک ماه

صد در صد تضمینی

تلفن تماس:09217489491

تومان


نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : دو شنبه 31 فروردين 1394
نظرات

امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی (زادهٔ ۶ اسفند ۱۳۰۶، در رشت، استان گیلان)، متخلص به «ه‍. الف سایه»، شاعر و موسیقی‌پژوه ایرانی است.

 

زندگی

 

او در ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. برادران ابتهاج عموهای او بودند. هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد. ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالی شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خونریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام کاروان(دیرست گالیا...)بااشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسایل سیاسی سرود. شعر "كاروان" را هنوز خیلى از بزرگترهاى مان یعنی جوانهاى دهه سى و چهل، از حفظ مى‌خوانند:

 

 

دیریست گالیا!‎/درگوش من فسانه دلدادگى مخوان!‎/دیگر زمن ترانه شوریدگى مخواه!‎/دیر است گالیا! به ره افتاده كاروان.‎/عشق من و تو؟... آه‎/این هم حكایتى است‎/اما، درین زمانه كه درمانده هركسى‎/از بهر نان شب‎/دیگر براى عشق و حكایت مجال نیست.‎/...

ابتهاج مدتی به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت.

 

منزل شخصی سایه که از منازل سازمانی شرکت سیمان است در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نامگذاری، وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه‌است که سایه، شعر معروف (ارغوان)خود را برای آن درخت گفته‌است. این خانه قدمت چندانی ندارد اما از آنجاکه در زمان سکونت سایه در آن محفل ادبی بزرگان شعر و موسیقی و محل نشست‌های آنها بوده‌است دارای ارزش فرهنگی بسیار بالایی است.

 

سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعر خوانی بر مزار حافظ در جشن هنر شیراز می‌پردازد که دکتر باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تاپاریس)استقبال بی نظیرشرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهدومی نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان زده شوند.

 

ابتهاج از سال۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او توسط موسیقی‌دانان ایرانی نظیرشجریان ناظری حسین قوامی اجرا شده‌است. تصنیف خاطره انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده(ایران ایسرای امید)از اشعار سایه‌است. سایه بعد از حادثه میدان ژاله (۱۷ شهریور۱۳۵۷)به همراه محمدرضا لطفی،محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به نشانه اعتراض از رادیو استعفا داد.

 

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ به چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سالهای زیادی را صرف پژوهش وحافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت هاست که سایه در مقدمه آنرا به همسرش پیشکش کرده‌است.

 

آثار

 

سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.

 

سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره‌است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود. و شهریار پیش گفتاری در مورد غزل های ان مجموعه مینویسد .

 

سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سال‌های پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد.  مجموعهٔ «شبگیر» پاسخ‌گوی این اندیشهٔ تازهٔ اوست که در این رابطه اشعار اجتماعی با ارزشی پدید می‌آورد.. مجموعه شبگیر و زمین نشان میدهدکه او در شعر اجتماعی هم موفق بوده  است . بدنبال آن مجموعه چند برگ یلدا را کار کرد . مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود.

 

سایه پس از درگذشت دردناک احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، مثنوی معروف و تاثیرگذار «قصه خون دل» را به یاد و در رثای او سرود.

 

برای ثبت نظر به ادامه مطلب مراجعه کنید

تعداد بازدید از این مطلب: 247
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : یک شنبه 30 فروردين 1394
نظرات

ابوالفضل) فاضل نظری سال ۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. تحصیلات اولیه خود را در شهر خمین وخوانسار گذرانده‌است. برای ادامه تحصیل در رشته های معارف إسلامی و مدیریت در دانشگاه امام صادق به تهران آمد و تحصیلات خود را در مقطع دکترای رشته مدیریت تولید و عملیات در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد. دبیری سه دوره جشنواره بین المللی فیلم صد دبیری علمی جشنواره بین‌المللی شعر فجر و عضویت در شورای علمی أدبیات انقلاب فرهنگستان زبان و ادب بعضی از عناوین ادبی و هنری و علمی او است. تا کنون از این شاعر، چهار مجموعه شعر «اقلیت» ، «گریه‌های امپراطور» ، «آن‌ها» و «ضد» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه‌ها به دلیل استقبال فراوان چندین بار تجدید چاپ شده‌اند. سه مجموعه اول از مجموعه‌های شعری او توسط انتشارات سوره مهر در یک بسته‌بندی مجزا تحت عنوان «سه‌گانه شعری فاضل نظری» ارائه شده‌است. نظری علاوه بر ریاست حوزه هنری استان تهران، عضو شورای عالی شعر مرکز موسیقی و سرود نیز بوده و در دانشگاه نیز تدریس می‌کند. إز او به عنوان شاعر جریان ساز در دهه هشتاد و همچنین پرمخاطب ترین شاعر به انتخاب مردم تجلیل به عمل آمده است. برخی آثار او در کشورهای فارسی زبان منتشر شده است. همچنین گزیده اشعار وی در دو قطع رقعی و جیبی به همراه مقدمه ای در باره غزل به قلم او در انتشارات مروارید منتشر شده است.

 

(ثبت نظرات در ادامه مطلب)

تعداد بازدید از این مطلب: 252
برچسب‌ها: بیوگرافی ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : شنبه 29 فروردين 1394
نظرات

باز غــــروب شــدو يه عاشق .... اومـــده بـراي ديـــدار

 

 

 

ولـي تغيير كـــرده امـــروز .... مكــان و جــــايِ قــــرار

 

 

 

ديگه رُز نيســـت توي دستش .... گــلايول آورده اينــــبار

 

 

 

نگاهـــے كــرد به مــزارش .... نشسـت و گـــــريه رو سرداد

 

 

 

 

 

زير لـــب با گـريه ميگفـــت .... نازنيـــنم بي وفـــايي

 

 

 

بـه خــــدا اگـه بـدونـي .... چـه جگـــــر سوزه جــدايي

 

 

 

 

 

مـن كه جـــــز تو نداشـــــتم .... كسي رو مرحـــــم زخــمام 

 

 

 

مـن تـورو ميخـــــوام عـــزيزم .... تـو ميـــدوني چــيه دردام

 

 

 

 

 

چـــــرا ساكــتي عـــزيزم؟ .... نكـــــنه ناز كـــــردي بـازم؟

 

 

 

 دِ يه چيـزي بگــــو عشـــــقم .... مهـــــربونم،گـــــل نـازم

 

 

 

 

 

يادت هســــت نازنيـــنم؟ .... چـه روزاي خـــــوبي داشــتيم؟

 

 

 

چـه شَــــررها به پا كرديم ..... واسه عشــق چه شـوري داشـــتيم

 

 

 

 

 

فصــــل ســـبز و روشن عشق .... جاشــــو داده به ســـياهـــے

 

 

 

اي عــــزيزترين عـــزيزم .... تو رفيـــــق نيـــمه راهــــے

 

 

 

 

 

رفـــــتي و پا گــــذاشتي .... رو دل خســـته و عاشــــق

 

 

 

دلــــي كه بيشـــــتر ميســـوزه ....هــــرچي ميگـــــذره دقايــــق

 

 

 

 

 

بعــــدِ اين همه گــــلايه!        

 

 

 

عاشـــــق قصــّـــه‌ي مـا .... سرشو گذاشــت روي خــــاك

 

 

 

 چـــند كـــلامے توي دل گفت ....درد دل كــــرد با خــــاك نمـــــناك 

 

 

 

 

 

ميگـــــن مهرُ تو ميبُـرّي؟ .... مرحمـــــے باش واســــه دردام

 

 

 

                                                                      (ادامه دارد ...‌) 

ترانه:"كامران پازيار

 

كاري كه تقديم حضورتون شد ادغام و تلفيق لايه دروني ترانه و دلنوشته بود كه كامل آن طي همكاري كه با خواننده خوب كشورمون آقاي مرتضي سرمدي داشتم توسط ايشون به صورت دكلمه همراه با ترانه اي ديگر كه آن هم از بنده است خوانده شده و انشالله در تير ماه به همراه ديگر آهنگ هاي ايشون در قالب يك آلبوم مجاز و مجوز دار به بازار خواهد آمد كه با اجازه ايشون بخشي از ترانه را عنوان comming soon بر روي پيج قرار دادم تا منتظر اين كار باشيد.

 

 

 

 

 

توجه ... توجه

 

 

 

" كليه حقوق مادي و معنوي اين كار محفوظ و متعلق به آقاي مرتضي سرمدي ميباشد و هرگونه كپي برداري و استفاده از آن به هر نحو از نظر شرعي حرام بوده و از لحاظ قانوني قابل پيگرد ميباشد"

 

 

 

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید. 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 388
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : جمعه 28 فروردين 1394
نظرات

جـــــان پس از عمــرۍ دویدن لحظـــہ ای آســوده بود

عقــــل سرپیچـیده بـــــود از آنـــچه دل فرمــوده بـود

 

عــقل با دل روبـرو شـد صبـــــح دلتنــگی بـخــــــیـر

عــقل بـرمی گشــت راهـــــــے که دل پـیمــوده بـود

 

عــقل ڪامــل بـود،فاخـــــر بـود،حــــرف تازه داشت

دل پریشــــان بـود،دل خــــون بـود،دل فرســوده بـود

 

عــقل منطـــق داشـت حرفـش را به کـرسی می نشاند

دل ســـــراسر دســت و پا می زد ولی بیہــــوده بـود

 

حــرف منّــت نیست امّــا صـد بـرابـر پـس گـــــرفت

گـــــردش دنیـــــا اگـر چیـزی به ما افــــزوده بـود

 

من کیـم؟باغــے که چـون با عطـــر عشـــــق آمیختم

هـر انـاری را ڪه پـروردم به خـــــون آلـــــوده بـود

 

ای دل نابـاور من دیــر فہمیــــــدی ڪه عشــــــق

از همـــان روز ازل هـم جـــــرم نابخشــــــوده بـود

 

                                          ‌"استـــــاد فاضـــــل نظـــــری"

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات دیگران به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

ف

تعداد بازدید از این مطلب: 492
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
نظرات

مـــــاه خنــدید به ڪوتـاهے شــــور و شعفــم

دســــت بــردم به تمــــنا و نیـــامـد به ڪفــم

 

کشــش ساحـــل اگر هســـت،چرا ڪوشش موج

جـذبه دیدن تو میکشـــــد از هـر طرفــــــــــم

 

راه تردید مســـــــیر گذر عاشـــــق نیســـــت

چه کنـــــم با چه کنــــــم ها دل بی هدفـــــم؟

 

پدرانـم همــــه سرگشـــــــته حیـــــرت بودند

من اگـــــر راه به جـایـــے ببــرم ناخلفـــــم

 

زخـــم بیہـوده مـزن،ســینه ام از قلـب تہے است

بهتــــر آن است که سربســــته بماند صدفـــــم

                                             "اســـــتاد فاضـــــل نظـــــری"

 

 

برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه کنید

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 296
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
نظرات

تـو مـی روی و دل ز دســــت می رود

مـرو که با تو هـر چه هســـت می رود

دلی شکســـــتے و به هفــت آســمان

هنــــوز بانگ ایـن شکســـت مـی رود

کجـــا توان گریخــت زین بلای عشـــق

کـه بر ســر مـن از الســـت مـی رود

نمــی خـورد غـــــم خمــار عاشــقان

که جــام ما شکسـت و مسـت می رود

از آن فــراز و این فــرود غـــم مخـور

زمــانه بر بلنــد و پســـــت مـی رود

بیــا کـه جان ســایه بی غمــت مبــاد

وگرنه جــــان غـــم پرســت مـی رود

شــب غــــم تو نیـــــز بگــذرد ولـی

در این میــان دلی ز دســـت مـی رود

 

"هوشــنگ ابتهـــــاج"

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

 

تعداد بازدید از این مطلب: 349
موضوعات مرتبط: استاد امیر هوشنگ ابتهاج , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
نظرات

زمســتان نیــز رفــــت امّـا بہــاری نمی بینـــــم

بر ایـن تکـــــرارِ در تکـــرار پایانــے نمی بینـــم

 

به دنبــال خـودم چـون گــردبادی خســته میگــردم

ولی از خــویش جـز گـردی به دامــانی نمی بینــم

 

چه بر ما رفته اســت ای عمـر؟ای یاقـوت بی قیمت

که غیــر از مـــــرگ گـردن بند ارزانی نمی بینــم

 

زمین از دلبران خالی ست یا من چشــم و دل سیرم؟

که می گـــــردم ولی زلف پریشــانی نمی بینــم

 

خدایا عشـــق درمانی به غیـر از مــرگ می خواهد

که من می میــرم از این درد و درمانـے نمی بینـم

 

                                                      

"اسـتاد فاضـــل نظـــری"

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

تعداد بازدید از این مطلب: 295
برچسب‌ها: غزلیات فاضل نظری ,
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
نظرات

پشـــت روز روشــنم،شــــام سیاهــے دیگــر است

آنچــه آن را کـــوه خواندم،پرتگاهــــے دیگــر است

 

شـــــاید از اول نباید عاشـــــق هـــم مـی شــدیم

این درســـت امّـــا جدایی اشتباهــــے دیگــر است

 

در شب تلــــخ جـــدایی عشــــق را نفرین مکــــن

این قضـــاوت انتقــــام از بی‌گناهـــے دیگــر است

 

روزگـــــاری دل ســـــپردن ها دلیل عشـــــق بود

اینـــــک اما دل بریـدن هـا گـــواهــے دیگــر است

 

درد دل کــــردن برای چشـــم ظاهــــربین خطاست

آنچـــــه با آیینه خواهــــم گفت آهــے دیگــر است

 

       "استـــــاد فاضـــــل نظـــــری"

 

دوستان عزیز

   سلام

غزلی دیگر از آقای نطری به اسم "جـــــدایے" از کتاب "ضِـــــد"

تقدیم نگاه پر مهر و احساس نابتون شد

امیدوارم که پسندیده و لذت برده باشید

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

تعداد بازدید از این مطلب: 308
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : چهار شنبه 26 فروردين 1394
نظرات

ای فرســـتاده سلامــم به سلامــــت باشــے

غمــم آن نیست که قادر به غرامــــت باشــے

 

گـــل که دل زنـده کــند بوی وفــــایی دارد

تو مگـر صاحـب اعــجاز و کرامــــت باشــے

 

خانه دل نه چــنان ریخـــته از هــم که در او

سر فــود آری و مــایل به اقامــــت باشــے

 

دگـــرم وعــــده دیـدار وفــــایی نکـــــند

مگـــر ای وعـده به دیدار قیامــــت باشــے

 

شـبنم آویخـت به گـلبرگ که ای دامــن چاک

ســزدت گـر همـه با اشک ندامـــت باشــے

 

می کنــم بخـــت بر خویــش شریک گنهــت

تا نه تنهـــا تو ســـزاوار ملامـــت باشــے

 

ای که هرگـــز نکند ســایه فرامـوش تورا

یاد کــردی به سلامم که سلامـــت باشــے

 

        "هـــــوشنگ ابتہـــــاج"

لطفا برای ثبت نظر و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

ف

تعداد بازدید از این مطلب: 311
برچسب‌ها: زیبا ترین اشعار ,
موضوعات مرتبط: استاد امیر هوشنگ ابتهاج , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : سه شنبه 25 فروردين 1394
نظرات

آمـــدی در خـــواب من دیشــب چه کــاری داشــتے؟

ای عجـــب از این طـــرفهـا هم گـــــذاری داشــتے

راه را گــــم کرده بودی نیـــمه شب شـــــاید عزیز

یا کـه شـــــاید با دل تنگـــــم قــراری داشـــــتے

شــــانه های خوشـــتراشت تخـــته ســـنگ مرمری

با شُـــــلال گیســوانــت آبشــــــاری داشتــــــے

گلنراقـــــی بر لبت میخـــواند هِـــــی من را ببوس

از جــــوانی های حســـــرت یادگــــاری داشـــتے

شـــور شــیرینت درآورده دمــــار از هرچه سنــــگ

از سر فرهـــاد و تیشــــه، کوهســــاری داشـــتے

بند می آمــــد نفـــــس های مـــن از زیبــــایی ات

مــــاه بودی و پلــــنگ خـــوش شـــکاری داشـــتے

مهـــــربانی هـــــم بلد بودی عجـــــب نامهـــــربان

بعـــــد روزهــــا یادت افــــتاده که یاری داشـــتے

ســــر به زیر انداخــــتی و گفتی آهســته ســـــلام

لــــب فرو بســــتی نگاه شرمســـــاری داشــــتے

خواســـتم چیزی بگـــویم گریه بغضـــم را شکســـت

نه! نگفـــتم ماه ها چشـــــم انتـــــظاری داشــــتے

با نوازش میکشـــــیدی آه و میگـــــفتی ببخـــــش

سر به دوشــــم هق هق بی اختیـــــاری داشـــــتے

مســـت آغـــوشم دهانت بوی تنـــــد بوسه داشـــت

با چنین مســـتی ولی چشــــم خمــــاری داشــــتے

وقـــت رفتن بغـــض کردی خیره ماندی ســــوی من

شـــــاید از دیوانه ی خـــــود انتظـــاری داشــــتے

رفــــــتی و ناباورانـه مـــــن کــــــنار پنجـــــره

عطـــــر باران بود و بر شیشه بخـــــاری داشــــتی

صـــــبح بوی گـــــل تمام خانه را پر کـــــرده بود

کاش میشـــــد باز در خـــــوابم گذاری داشـــــتے

عشــــق یعنی بی گــــلایه لب فــــرو بستن،سکوت

دلخــــوش از اینکه شبی با او قـــــراری داشــــے

 

                 "شهراد میدری"

لطفا برای ثبت نظر خود و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید

 

تعداد بازدید از این مطلب: 359
موضوعات مرتبط: متفرقه , ,
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : سه شنبه 25 فروردين 1394
نظرات

این سال هم کم کم داره تموم میشه

و

جاش رو به یک سال دیگه میده

و

همراه اون خیلی چیز های دیگه هم نو میشه

حال و هوای جدید ...

خونه جدید ...

عشق جدید ...

و ...

اما واسه من ...

همه چیز کهنه و کهنه تر میشن ...

عشق تو ...

خاطرات تو ...

غم تو ...

 و خیلی چیزای دیگه که همشون به تو ربط داره ...

و زنجیر وار بهم متصلن و آخرش به تو ختم میشن.

حتی درخت ها هم دوباره:

جون میگرن و دوباره زنده میشن ...

بال و پر میگیرن ...

سبز میشن ...

زندگی میکنن

اما من !

نه ...

زردتر از قبل میشم ...

بال و پرم بیشتر میریزه ...

دوباره جون میدم ...

درختا فقط تنشون سرما خورده که دوباره خوب میشن و جون میگیرن

اما من 

ریشمم سرما زدست و خشک شده.

این موقع ها که میشه بیشتر دلم میگیره

بیشتر دلم هواتو میکنه

بیشتر یادت میوفتم.

یادته باهم میرفتیم خرید؟

لباسام رو تو برام انتحاب میکردی؟

یادته میگفتی این رنگ خیلی به صورتت میاد؟

یادته یبار چقدر فروشنده رو اذیت کردیم؟چقدر سر به سرش گذاشتیم؟

کم مونده بود از مغازه بندازتومون بیرون.

یادته یک بار وقتی یه لباس پوشیدم که خیلی بهم میومد انقدر از خود بیخود شدی که جلو همون اتاق پرو بوسم کردی و گفتم نکن دیوونه زشته؟

آه ه ه ه ه ه ...

راستی دیروز رفته بودم خرید

بازم هرجا چشم مینداختم تو رو میدیدم

همه جا برام شده بودن دق و دق کده.

جلوی هر بوتیکی وایمیسادم و جای خالیتو میدیدم

باید چند لحظه صبر میکردم تا بغضم فروکش کنه و بعد میرفتم داخل ...

راستی امسال وقتی سال تحویل شد چکار کنم؟

آخه هر سال اولین کسی که بهش زنگ میزدم تو بودی ...

آه ه ه ه ه

با این آه بدجوری سینم سوخت.

چرا رفتی عشقم؟

آخه چرا؟ مگه به جون هم قسم نخورده بودیم که ...؟

خیلی بی معرفتی ...

خیلی ...

 

دلنوشته:کامران پازیار

 

پا نوشت:

خدایا

اون دنیا هم نوروز و سال نو داره؟

اگه داره سلام من رو به عشقم برسون و بگو عزیزم سال نو مبارک.

انشالله سال دیگه اونجا باهم و در کنار هم خوشحال سال نو رو جشن میگیریم.

 از قول من بهش بگو

عشقم خیلی دلم برات تنگ شده

دوست دارم زودتر بیام پیشت.

http://line.me/ti/p/TU5uGgkZIy

id line:Kamran3095

 

 

"خدایا تو این سال جدید همه ی عاشق های واقعی رو برای هم نگه دار و بهم برسونشون"

 

سال نو را پیشاپیش به تمام دوستان گلم تبریک میگم

از خدا میخوام زندگیتون همیشه مملو از عاشقانه ها باشه.

 

(این پست مخاطب خاصی نداشت اما میتونه وصف حال خیلی ها باشه)

 

 

لطفا جهت ثبت نظر خود و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید 

تعداد بازدید از این مطلب: 1493
نویسنده : کامران پازیار
تاریخ : یک شنبه 23 فروردين 1394
نظرات

غـــــ‌م‌خوار من به خـــــانه‌ی غم‌ها خـــوش آمدے

 

بـا مـن به جمـــــع مـردم تنـــــہا خـــوش آمدے 

 

بیــن جمـــــاعتی که مـــــرا ســـــنگ مـی‌زنند

 

مـی‌بینمـــــت بـرای تمــاشـــــا خـــوش آمدے

 

راه نجـــات از شب گیســـــوی دوســـــت نیست

 

ای من، به آخــرین شــــب دنیــــا خـــوش آمدے

 

پـایـان ماجـــــرای مـن و عشـــــق روشن است

 

ای قایـــــق شکســـــته به دریـا خـــوش آمدے 

 

با برف پیـــــری‌ام سخـــــنی بیـش از این نبـود

 

منـّــــت گذاشــــتی به ســـر ما خـــوش آمدے

 

ای عشـــــق ای عـــزیزترین میہــــمان عمـــر

 

دیـر آمـــــدی بـه دیـدنم امـــــّا خـــوش آمدے

 

            "اســتاد فاضــل نظـری"

 غزلی بسیار زیبا از شاعر خوب و توانای کشورمون آقای فاضل نظری تقدیم نگاه پر مهر و دل سرشار از احساستون شد.

امیدوارم که شما نیز مثل من از خواندن این شعر لذت برده باشی

لطفا جهت ثبت نظر خود و مشاهده نظرات به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.

تعداد بازدید از این مطلب: 318
برچسب‌ها: فاصل نظری ,
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری , ,

عنوان وب سایت:شعرکده نوع فعالیت:فرهنگی(شعر،ترانه،دلنوشته،بیوگرافی شاعران بنام پارسی،معرفی و حمایت از شاعران جوان و گمنام. نویسنده و مدیر وب سایت:کامران پازیار(شاعر و ترانه سرا)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود